سرمقاله:
بازار سهام ایران همچنان در وضعیت رکودی و بحرانی قرار دارد و روند نزولی آن که ماههاست شروع شده در هفته گذشته نیز ادامه یافت. بررسی رفتار سرمایهگذاران نشان میدهد که درصد قابل توجهی از آنها هیچ انگیزهای برای سرمایهگذاری در بازار سهام ندارند و یکی از علل اصلی آن هم عملکرد بسیار بد مسئولین کشور در سیاستگذاریها و عدم توجه آنها به حساسیت بالای این بازار است که این موضوع سبب بیاعتمادی سرمایهگذاران به بازار سهام شده است؛ بنابراین میتوان بیان کرد که در شرایط فعلی، بیاعتمادی گسترده سرمایهگذاران به عنوان یکی از مهمترین چالشهای پیشروی بازار سهام است. خروج مداوم نقدینگی از بازار سهام و ورود آن به بازارهای غیرمولد مانند ارز، طلا و مسکن نیز به نوعی تاییدکننده این موضوع (بیاعتمادی گسترده سرمایهگذاران) است. قابل توجه است که بیاعتمادی سرمایهگذاران علاوه بر تضعیف سرمایهگذاریهای مولد، منجر به افزایش نرخ ارز شده که به تبع آن تورم نیز افزایش خواهد یافت. شایان ذکر است بررسی روندهای تاریخی نشان میدهد که در دورههایی که سیاستهای حمایتی و باثبات برای بازار سرمایه تدوین نشده، سرمایههای سرگردان به سمت بازارهای سوداگرانه هدایت شدهاند که این امر علاوه بر افزایش نوسانات اقتصادی، فشارهای تورمی شدیدی را نیز به همراه داشته است.
در شرایطی که بازار سرمایه در اوج بحران بوده و نیازمند تصمیمات قاطع، سیاستهای حمایتی هدفمند و کاهش عدم اطمینان است وزیر اقتصاد نیز استیضاح و برکنار میشود. برکناری وزیر اقتصاد در شرایط بحرانی فعلی باعث تشدید بحران شده است؛ زیرا دیدگاه بسیاری از فعالین بازار بدین صورت است که این برکناری باعث تشدید بیثباتی در سیاستگذاریهای اقتصادی خواهد شد. در بیانی دیگر، به نظر میرسد که با استیضاح و برکناری وزیر اقتصاد نااطمینانی و بیثباتی در سیاستگذاریهای اقتصادی افزایش خواهد یافت و همین دیدگاه نیز سبب شده است تا خروج سرمایه از بازار سهام بعد از برکناری وزیر اقتصاد تشدید شود. علاوه بر موارد مطرح شده، سیاستهای اقتصادی ناهماهنگ مانند تصمیمات غیرکارشناسی در حوزه نرخ بهره، عرضههای بیبرنامه در بازار اولیه و تغییرات ناگهانی در قوانین معاملاتی موجب شده است تا سرمایهگذاران نتوانند بر اساس یک چارچوب پیشبینیپذیر اقدام به تصمیمگیری کنند.
تحلیل دادههای اقتصادی نشان میدهد که ارزش دلاری بازار سهام ایران در سالهای اخیر سقوط چشمگیری داشته است. در حالی که ارزش دلاری این بازار در سال ۱۳۹۹ به بیش از ۴۳۰ میلیارد دلار رسیده بود، اکنون به حدود ۱۰۰ میلیارد دلار کاهش یافته است، آن هم در شرایطی که تعداد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس افزایش یافته و بسیاری از صنایع توسعه یافتهاند. سقوط شدید بازار سهام در چند سال اخیر در حالی اتفاق افتاده است که سایر بازارها، از جمله مسکن، خودرو و طلا، رشدهای چندبرابری را در این مدت تجربه کردهاند. این اختلاف فاحش در بازدهی بازارها نشاندهنده آن است که نهتنها بازار سرمایه از حمایتهای لازم برخوردار نبوده، بلکه سیاستهای اتخاذشده در حوزه کلان به ضرر بازار سهام تمام شده است.
با توجه به شرایط کنونی، خروج از بحران نیازمند اتخاذ سیاستهای بنیادین و اصلاحات اساسی است. این سیاستها باید در چند محور اصلی دنبال شوند:
- ثباتبخشی به سیاستهای اقتصادی و کاهش عدم اطمینانهای سیستمی: هرگونه تصمیمگیری درباره بازار سرمایه باید در چارچوب یک استراتژی بلندمدت و با در نظر گرفتن اثرات آن بر ساختار کلان اقتصادی باشد. تغییرات ناگهانی و مقطعی نهتنها به بهبود اوضاع کمکی نخواهد کرد، بلکه اعتماد سرمایهگذاران را بیش از پیش تضعیف میکند.
- حمایت عملی از بازار سرمایه: صرفاً توصیههای کلامی و وعدههای حمایت کافی نیست. دولت باید با اجرای سیاستهایی مانند تسهیل تأمین مالی از طریق بازار سرمایه، کاهش فشارهای مالیاتی بر شرکتهای بورسی و ارائه مشوقهای سرمایهگذاری شرایط را برای رشد پایدار این بازار فراهم کند.
- اصلاح ساختارهای نظارتی و تقویت شفافیت: یکی از دلایل اصلی بیاعتمادی سرمایهگذاران نبود شفافیت کافی در عملکرد شرکتها و نهادهای مرتبط با بازار سرمایه است. ایجاد یک نظام نظارتی کارآمد و جلوگیری از رانتجویی و دستکاری بازار میتواند به افزایش اعتماد عمومی کمک کند.
- کاهش نقش سیاستهای پولی مخرب بر بازار سهام: سیاستهای انقباضی شدید و افزایش نرخ بهره که به خروج سرمایه از بورس و ورود آن به بانکها منجر میشود باید بهگونهای تنظیم شود که تعادل میان کنترل تورم و حفظ پویایی بازار سرمایه برقرار شود.